ویکرامایدیتا به خاطر عدالت و مهربانی اش مشهور شده بود و می توانست برای حل مشکلات همه تلاش کند و در دوران پادشاهی اش هیچ کس ناراحت نبود. مردم به شدت او را دوست د...
نوید چت|❣️|نویدچت
نوید چت|❣️|نویدچت
نوید چت|❣️|نویدچت|ایلین چت|بهترین چت رئوم ایرانی
نوید چت|❣️|نویدچت
نوید چت|❣️|نویدچت
نوید چت|❣️|نویدچت




captcha


نوید چت|❣️|نویدچت
نوید چت|❣️|نویدچت

نوید چت|❣️|نویدچت آمار مطالب

کل مطالب : 51
کل نظرات : 0

نوید چت|❣️|نویدچت آمار کاربران

افراد آنلاین : 9
تعداد اعضا : 0

نوید چت|❣️|نویدچت کاربران آنلاین


نوید چت|❣️|نویدچت آمار بازدید

بازدید امروز : 75
باردید دیروز : 4
بازدید هفته : 76
بازدید ماه : 125
بازدید سال : 1168
بازدید کلی : 22539
نوید چت|❣️|نویدچت
کاخ و کلبه
نوید چت|❣️|نویدچت

ویکرامایدیتا به خاطر عدالت و مهربانی اش مشهور شده بود و می توانست برای حل مشکلات همه تلاش کند و در دوران پادشاهی اش هیچ کس ناراحت نبود. مردم به شدت او را دوست داشتند و بابت کارهایش از او سپاسگزار بودند. یک روز این پادشاه تصمیم گرفت که یک کاخ یا قلعه بسازد. بنابراین محل مورد نظر را مشخص کرد و شروع به کار کرد. کارگران چند روز مشغول به کار شدند و قلعه و یا کاخ را آماده کردند.

وزیر تصمیم گرفت قبل از پادشاه یک نگاه کلی و نهایی به آن داشته باشد. وزیر زمانی که قلعه را دید به شدت تعجب کرد و چشمش به چیزی افتاد و فریاد زد: ” آن چیست؟ من تا به حال چنین چیزی ندیدم.”

همه کارگران و سربازان به سمت او آمدند و دیدند که کمی دورتر از دروازه قلعه یک کلبه وجود دارد. سپس وزیر سر آن ها فریاد زد و گفت: ” این کلبه آنجا چه کار می کند؟ برای چه کسی است؟ سرباز پاسخ داد: ” این کلبه برای یک خانم پیر است که مدت زمان طولانیست اینجا زندگی می‌ کند. ”

سپس وزیر به سمت کلبه حرکت کرد و با این خانم پیر صحبت کرد و به او گفت: “می خواهم این کلبه را از تو بخرم. فقط هیچی نپرس.” خانم پیر در پاسخ گفت: “متاسفم آقا من نمی‌ توانم پیشنهاد شما را قبول کنم‌. کلبه ام برای من عزیزتر از جانم است و با همسرم که از دنیا رفته، اینجا زندگی می کردیم و من هم می‌ خواهم در همین جا بمانم و بمیرم. ”

وزیر تلاش کرد تا برای او توضیح دهد که این کلبه جذابیت قلعه آن ها را به هم ریخته است اما پیرزن به شدت پایدار و استوار بود و حاضر بود که هر مجازاتی را تحمل کند اما کلبه اش از دستش نرود.

بنابراین قبول نکرد که کلبه را به پادشاه بفروشد تا این که ماجرا را به پادشاه گفتند. پادشاه بخشنده و باهوش، کمی با خودش فکر کرد و گفت : ” اجازه دهید که کلبه دقیقا همان جا بماند، زیرا باعث افزایش زیبایی کاخ ما خواهد شد.‌” سپس رو به وزیرش گفت: “فراموش نکن چیزی که برای ما زشت به نظر می رسد، برای شخص دیگر همه زندگیش است



مشاهده پست مشابه : منظور از تنوع فرهنگی در سند ۲۰۳۰ تن دادن به پلورالیسم است
تعداد بازدید از این مطلب: 640
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


می توانید دیدگاه خود را بنویسید

تعداد صفحات : 5


نوید چت|❣️|نویدچت
x
با سلام آدرس نويد چت عوض شده است براي ورود اينجاکليک کنيد !

نوید چت|❣️|نویدچت نوید چت|❣️ |نویدچت|ایلین چت

با تشکر مديريت نويد چت